روانشناسی کودکان

روانشناسی و دنیای مجازی برای کودکان

روانشناسی کودکان

روانشناسی و دنیای مجازی برای کودکان

توصیف نامه

اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. *** همیشه هر چیزی را که دوست داری به دست نمی آوریم پس بیایید آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. *** بهای عشق چیست بجز عشق ؟ (ماری لولا) *** نمی خوام بگم قدر 1 دنیا دوست دارم چون دنیا 1روز تموم می شه نمی خوام بگم سیاهی چشات مثل شب پر ستاره است چون شب هم بالاخره تموم می شه نمی خوام بگم دوست دارم چون دوست ندارم بلکه عاشقتم *** دیدگان تو در قاب اندوه سرد و خاموش خفته بودند زودتر از تو ناگفته ها را با زبان نگاه گفته بودند از من و هرچه در من نهان بود می رمیدی می رهیدی یادم آمد که روزی در این راه ناشکیبا مرا در پی خویش میکشیدی *** آرزوم بی تو محاله لحظه هام بی تو سواله بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی عبوره من نمی خوام تو خیالم بگمت عاشقت هستم دوست دارم که راستی راستی حس کنم تو رو تو دستم *** غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد من در این ویرانه ها احساس غربت میکنم *** هرز نکن ثانیه های قفس را ، شتاب کن ! ناب ترین لحظه من که بسی خوشایندتر از پرواز است، رویای پرواز با تو است ... ! بیا در رویا غرق شویم *** با دیدگانی گریان شانه هایی خسته و دستانی لرزان آمدنت را به انتظار نشسته ام باشد تا به یاری شانه های مهربانت خیل خستگیهایم را زمین بگذارم *** ای کاش می شد مثل یه برگ زرد توی پاییز زندگی رو رها کرد و خود رو به دست باد سپرد... ای کاش می شد. *** هر کسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد. من ساده به خیالم که همه کار و کسم شد. اون که عاشقانه خندید خنده های من دزدید زیر چشمه مهربونی خواب یک توطئه میدید *** همیشه انقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن...! شاید کسی در پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند...! و تو... هیچ وقت او را ندیده ای *** به من میگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگویی بمیر می میرم . . . . . . . باورم نمی شد . . . . فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر . . . ! سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم *** شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد .بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت میکارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم *** اشکی که بی‌صداست پشتی که بی‌پناست دستی که بسته است پایی که خسته است دل را که عاشق است حرفی که صادق است شعری که بی‌بهاست شرمی که آشناست دارایی من است ارزانی شماست *** ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است *** دلم همچو آسمان، پر از ابرهای بارانی است، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند.... *** با تو زندانم ! با تو آزادم ! با تو قفسم ! با تو انبوهی از تضادم ! سرخ و سبز ، صورتی و آبی ... زمزمه می کنم هر لحظه هرز ، ترا ... بیهوده از بهشت سخن می رانیم ... تنها یک روز پریدن به آنطرف دیوار بهشت موعود است ... پرواز کن قناری و نترس ... آسمان برای تو بی انتهاست

محبت به فرزندان

اگر میخواهید بدانید فرزند دلبندتان چه قدر نیاز به محبت دارد

اول بدانید محبت چیست! زیرا همانطور که گفته اند؛میگوییم: درد و درمان تمام اختلالات ازاین مفهوم است وخیلیها نمیدونند که چیست آن ویک تعریف خاصی از آن نیز در دست نیست به راستی محبت چیست؟

تعریف محبت و تکریم

محبت به معنی دوست داشتن کسی و تکریم به معنی حب ذات و دوست داشتن خود است؛ بطوریکه اگر محبت از جانب دیگران به فرد ابراز شود موجب احساس رضایت و خشنودی او می گردد.

اصول تکریم و محبت :

1 تکریم و محبت به کودک در آغاز ورود به مدرسه باید به اندازه ای باشد که وابستگی کودک را به مادر قطع و او را به مدرسه علاقمند کند.

2 تکریم و محبت محدود به افراد خاصی نیست، بنابراین تمامی افرادی که با کودک سرو کار دارند باید با محبت و کرامت رفتار کنند.

3 TinyPic image تکریم و محبت باید منطقی و به دور از تبعیض باشد.

4 تکریم و محبت باید قلبی و به دور از تصنع باشد.

 

 

 

 

5 علت تحریم و محبت باید برای کودک قابل فهم باشد.

6 تکریم و محبت به اندازه ای باشد که مانع تربیت صحیح نشود( کودک بداند که در مقابل رفتار شایسته مورد محبت واقع می شود)

7 از آنجا که محبت و تکریم از نیازهای اساسی انسان است نباید ابراز آن مشروط باشد (این کار را انجام بده تا دوستت داشته باشم).

8 در ابراز محبت و تکریم، سن توانایی و درک کودک را در نظر بگیریم و افراط نکنیم

 


 

9 تکریم و محبت به گونه ای ابراز شود که برای کودکان قابل درک باشد.

10 ابراز محبت به فرزندان به گونه ای باشد که در صورت مواجه شدن با محرومیت بتواند مشکل را حل کند واجازه دهیم محرومیت را در بعضی از مراحل زندگی اش تجربه کند .

 کودکی که از تکریم و محبت والدین بخصوص مادر به اندازه لازم برخوردار شده باشد؛

1 - احساس امنیت می کند.

2 روانی شاد و دلی با نشاط دارد (متعادل است).

3 احساس محرومیت نمی کند پیوسته امیدورار است.

4 خوش بین و خوش قلب است.

5 خیرخواه و انسان دوست است و به فضایل انسانی احترام می گذارد،

6 – دارای سازگاری و سلامت روان است. 

7 – اجتماعی تر و دارای اعتماد به نفس است.

8 رشد تحصیلی بالاتری دارد.

9 - از هوش عاطفی و خلاقیت بیشتری برخوردار است.

10 چون طعم شیرین محبت و تکریم را چشیده، قادر است این آب حیات را به دیگران نیز هدیه کند.

11- مشکلات و تغییرات دوران بلوغ را بهتر می پذیرد و با آنها کنار می آید.

12 در نوجوانی فریب هوسبازان و رانده شدگان اجتماعی را نمی خورد، (به حیثیت خانوادگی مقید است).

 13 در سنین جوانی احساس محرومیت ، بی پناهی و سردرگمی نمی کند، بنابراین به کانونهای فساد( اعتیاد، و ... ) پناه نمی برد.

 

احساسات کودکان

 

  احساسات کودکان 

 

 

 

یک روز بعدازظهر من برای کاری بیرون رفتم و دختر یازده ساله‌ام را در خانه تنها گذاشتم. بیست دقیقه بعد برگشتم و دخترم را روی تخت در حالی که به شدت هق‌هق و گریه می‌کرد دیدم. مهربانانه پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده؟ موضوع چیه؟» اما او نمی‌توانست جواب بدهد و فقط هق‌هق می‌کرد. وحشت‌زده شده بودم، پرسیدم: «کسی اذیتت کرده؟» و او دستش را به علامت «نه» تکان داد. «خودت به خودت صدمه‌ای زدی؟» باز هم جواب «نه» بود. «برایانا! چه اتفاقی افتاده؟»

 

در میان هق‌هق گریه، شنیدم که گفت:«هم-هم-همستر». همستری در همسایگی ما بود که بچه‌ها بازی کردن با او را خیلی را دوست داشتند. من هراسان به اتاق بغلی دویدم. یواشکی نگاهی به قفس انداختم، کمی شیر روی زمین ریخته بود، اما همسترزنده بود و نفس می‌کشید! فریاد زدم: «همستر زنده است»، برایانا در حالی که همچنان اشک می‌ریخت وارد اتاق شد، او نمی‌توانست باور کند که همستر هنوز زنده است چون وقتی همستر را دیده بود پاهایش از قفس آویزان بوده و او مطمئن شده که گربه مرده است. برایانا گفت:« من دیوونه شده بودم، همستر رو برداشتم و پرتش کردم بیرون» ( چنین کاری برای دختر مهربان و نازک‌دل من واقعا کار خشنی محسوب می‌شود.) او هنوز آشفته به‌نظر ‌می‌رسید. گفتم:« آیا احساس گناه می‌کردی اگه همستر مرده بود و فکر می‌کردی در مرگ او تو مقصری؟». به هدف زده بودم! موضوع همین بود. او به علامت تایید سر تکان داد و دوباره شروع به گریه کرد، این بار من او را درآغوش گرفتم و اجازه دادم گریه کند. همچنان که او در حال آرام شدن بود ما ‌توانستیم درباره‌ی آن‌چه رخ‌داده بود و درباره‌ی واکنش او از ابتدای ماجرا تا به حال صحبت کنیم. حالا او تسلی خاطر پیدا کرده بود و از من نیز ممنون بود و ضمنا درس مهمی درباره‌ی پذیرفتن مسؤولیت بستن در اتاق موقع حضور همستر در آن‌جا ‌یادگرفته بود.

 

احساسِ گناهِ کودک فرصتی است برای آموختن مسؤولیت‌پذیری و دانستن پیامدهای رفتارش. واکنش والدین نسبت به خطای کودک می‌تواند تاثیر عظیمی بر تقویت ( یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست، و سطح علاقه به اجتماع و مسؤولیت‌پذیری او دارد. کودکانی که اجازه می‌یابند احساسات خود را درک و احساس کنند و والدین‌شان به آن‌ها کمک می‌کنند که احساسات‌شان را بشناسند و از آن‌ها درس بگیرند؛ در حال آموختن مهارت برخورد به روش مسؤولانه با مسائل زندگی هستند. در صورتی که احساسات بچه‌ها سرکوب ‌شود آن‌ها با سوءرفتار در اشکال گوناگون احساس خود را بیان می‌کنند.

 

بعضی راه‌ها که ما والدین ناآگاهانه احساسات بچه‌ها را از آن طریق سرکوب می‌کنیم عبارت اند از:
1. محافظت: «من به تو اطمینان می‌دم که گربه الان بیرون از خانه است. تو اصلا نگران این موضوع نباش»
2. تنبیه کردن:  «برای یک ماه از بازی با گربه محروم هستی»
3. حل مسأله: «چرا خوشحال نیستی؟ ما داریم می‌ریم بیرون که بستنی بخوریم و تو نباید در باره‌ اون ماجرا بیشتر از این فکر کنی»
4. نتیجه‌ اخلاقی گرفتن: «چه طور می‌تونی این‌قدر بی‌مسؤولیت باشی! من وقتی بچه بودم خیلی دختر مسؤولیت‌پذیری بودم و هرگز نمی‌ذاشتم چنین اتفاقی بیفته.»
5. انکار: «تو نباید احساس گناه کنی، تقصیر تونبود!»
6. تحقیر: «من نمی‌تونم باور کنم که تو گذاشتی چنین اتفاقی بیفته، چه طور این کار رو کردی، تو مایه‌ی خجالت هستی. من به دوستات می‌گم که تو چه‌کار کردی تا دیگه هرگز نذاری چنین اتفاقاتی بیفته.»
7. ترحم: «آه، عزیزم، اون گربه ی بد نباید می‌پرید و تو رو می‌ترسوند»
8. سخنرانی: «از حالا به بعد تو باید بیشتر دقت کنی خانوم کوچولو، من از تو می‌خوام که همیشه قبل از انجام کاری چک کنی که... »

 

و این تنها بخش کوچکی از لیست بلند سرکوب‌کننده های احساسات است. وقتی منظور ما این است که به فرزندمان به روش‌های بالا درسی بیاموزیم، اغلب نتیجه بسیار متفاوت از خواست ما از آب درمی‌آید. کودک به جای این که از اشتباهش درس بگیرد بیشتر به این توجه می‌کند که چه‌قدر ما بی‌انصاف هستیم یا چه‌قدر «آن‌ها» بد هستند. اگر ما می‌خوهیم فرزندان‌مان چیزی از خطای‌شان بیاموزند، یابد اول از احساسات صحبت کنیم و بعد در برخورد با موقعیت پیش‌آمده از احساسات مذکور استفاده کنیم.

 

بعضی روش‌ها برای حمایت از احساسات عبارت اند از: 
1. همدردی: «من احساس تو رو درک می‌کنم، من هم همین احساس رو قبلا داشتم، احساس آزاردهنده‌ایه، نه؟»
2. اعتبار بخشیدن به احساسات: «این حق توئه که چنین احساسی داشته باشی، اگه این اتفاق برای من هم افتاده بود احتمالا همین احساس رو داشتم»
3. شناسایی احساسات: «مثل اینه که حس می‌کنی ....» یا «آیا احساس ناراحتی می‌کنی؟»
4. مصمم گوش کردن: «مستقیم در چشم هایش نگاه کنید و به آن‌چه بر او می‌گذرد گوش کنید. طوری گوش کنید که انگار صمیمی‌ترین دوست‌تان با شما صحبت می‌کند. «من سراپا گوشم، من مشتاقم بدونم چی داری می‌گی»
5. کنجکاوی: «جالبه، من می‌خوام درباره‌ی احساس تو در مورد اون ماجرا بیشتر بدونم»
6. تصدیق احساسات: « تو واقعا ناراحت به‌نظر می‌رسی.» یا « من دارم ببینم که چه‌قدر عصبانی هستی»
7. دعوت به بیان احساسات: «به من بیشتر بگو. من می‌خوام بدونم چه حالی داری.»

وقتی احساسات کودک را تصدیق می‌کنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطه‌ی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفت‌انگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما می‌گذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساس‌های شما به یکدیگر نیز هست. و درست در همین زمان است که شما احساس خواهید کرد واقعا به حرف یکدیگر گوش می‌کنید و حرف یکدیگر را می‌شنوید. اگر از این طریق رابطه‌ی نزدیکی با فرزندتان برقرار کنید درخواهید یافت که به این ترتیب تاثیر و نفوذ بیشتری بر افکار و تصمیمات فرزندتان خواهید داشت، حتی آن‌ها نظر شما را در مورد موضوعات مختلف خواهند پرسید!