شعری از یه دکتر
اسم تو قشنگ ترین قصه برای گفتنه

اسم تو قشنگ ترین قصه واسه شنفتنه

غنچه ی نجیب اسم تو روی باغ لبم

بهترین غنچه ی لذت برای شکفتنه

لحظه ی طلایی نوازش گیسوی تو

مثل ناز دست روی خواب چمن کشیدنه

داغی وسوسوه ی گرفتن دستای تو

کوره ی بزرگ خورشید و توی خواب دیدنه

تو چی هستی ؟

تو چی هستی که تماشا کردنت

مثل پر به آسمون گشودنه

تو کی هستی ؟

تو کی هستی که تمام لحظه ها

بی تو بودن ، مثل با تو بودنه

زیر نور خیس بارون ، مخمل سبز چشات

جنگل جادویی در به دری های منه

گیسوی بلند تو ، که شعری از رهاییه

زنجیر سیاه موندن برای پای منه

صدای هق هق من میون تاریکی شب

صدای شکستنه ، صدای سرد مردنه

صدای دور شدن پای من از کوچه ی تو

آخرین حرف منه صدای جون سپردنه